من و 17 ماهگی
یه یک هفته ای طول کشید تا سرحال بیام وغذا خوب بخورم و شیطونیام و شروع کنم!
اما در عوض یه سری کارهای جدید یاد گرفتم که به نظر خودم شاهکاره!
مثلا اعضای بدن و میشناسم،اما یه 2 ماه ای است که میدونم اما الان کاملتر شده.
ولی به جای آشنایی با صدای حیوانات ترجیح دادم با صدای وسایل نقلیه از موتور گرفته تا هواپیما آشنا بشم
خوب اینم یه جورشه..
و همینطور با اسامی وسایل خونمونم آشنا هستم و با اشاره کردن به اونها نشون میدم که کلی میدونم!
حرکات ریتم دارمم شدید تر شده و با کوچیکترین ملودی خودش سرازیر میشه،تازه یه سری چاشنی ام قاطیش کردم که کلی واسه خودش طرفدار داره...
و حالا بریم سراغ خبر های تصویری:
یاد گرفتم که خودم ماشینم و به تنهایی برونم و منت کسی ام نکشم!
و از بین نقاشی با رنگ انگشتی و مداد شمعی،نقاشی با مداد رنگی و ترجیح میدم
انگار کاغذ اختراع نشده!!!
اینم خوشحالی بعد از ثبت هنرم( اگه دقت کنید تو این عکس مو هام و واسه دومین بار کوتاه کردم)
اما هنور تو کف جاروبرقیم و تحت هیچ شرایطی بیخیالش نمیشم
با مفهوم خجالت کشیدن آشنا شدم .مثل اینجا که بعد از کلی نینای کرن خجالت زده شدم !
راستی 17 ماهگیم توام بود با تولد 2 تا نی نی خوکشل که افتخار دادن باهاشون عکس بندازم
یاسمین خانوم سمت راستی و اقا عرفان سمت چپی . تولدتون مبارککککککککککککککک
و همینطور تولد کسی که خیلی دوستش دارم واسه تموم مهربونیاش و لطفش به من
آقا مرتضی پسر دایی عزیزم (پسر دایی مامانم).تولدت با ارزوی بهترین ها مبارک
شرمنده شلوغ بود نشد با خودش عکس بگیرم ولی با کیکش عکس گرفتم
اینم کادویی که مرتضی جان به من داد روز تولدش
اینم از ماجراهای ۱۷ ماهگی بنده ...