نگاهی کوتاه به زندگی 1سالگی بردیا
اینم اولین عکسم دقایقی بعد از تولد
!!!و این تازه آغاز یه زندگی جدید واسم بود،آدمهایی که باید میشناختم و چیزایی رو که باید کشف می کردم
اول شناخت مامان و بابا
بعد آشنایی با محیطم بود که آلان بهش میگم د در که عاشق بیرون رفتنم وقتی میفهمم که قراره برم بیرون این شکلی میشم..
از همون ماهای اول شروع زندگیم تصمیم گرفتم که راه مارکوپلو را ادامه بدم و این تازه آغز سفرهام بود
که شامل :تهران،مشهد،قزوین،بیرجند،شمال ،کرمانشاه،سنندج و در آخر همدان
من که بیشتر لا لا بودم چیز زیادیم دستگیرم نشد اما بهتر از تو خونه موندن بود ..
خوب بریم سراغ شکوفایی توانمندیهام:
در 4 ماهگی یاد گرفتم بشینم
در 5 ماهگی شناخت چیزی بنام اسباب بازی و بازی کردن با آن
در 6 ماهگی2 تا دندونم در آوردم
در 7 ماهگی یاد گرفتم چهار دست و پا رفتن
در 8 ماهگی طعم غذاهای جدید و چشیدم:مثل نیمرو و..
در 9 ماهگی هر چیز و میدیدم می گفتم این دیهههههه (همون این چیه) با اشاره کردن به اون چیز
در 10&11 ماهگی سرک کشیدن به هرجایی که فکرشو کنید را تجربه کردم
و 12 ماهگی که با گرفتن یه مهمونی پر از چیزای رنگارنگ که اسمش جشن تولد هست سال دوم زندگیم آغاز شد.
حرف و عکس واسه گفتن و نشون دادن زیاد دارم اما میترسم که خستتون کنم!!!
عکسای کامل تولدم و در پست بعدی حتما میذارم.
مرسی از همراهیتون