مرد کوچکی به نام بردیا

نگاهی کوتاه به زندگی 1سالگی بردیا

1389/10/17 23:13
نویسنده : آذر
944 بازدید
اشتراک گذاری
من بردیا زمانی در ساعت 2 بعداظهر روز چهارشنبه 18 شهریور سال 1388 به انتظارها پایان (به این میگن اعتماد به نفس) دادم و متولد شدم.

اینم اولین عکسم دقایقی بعد از تولد

!!!و این تازه آغاز یه زندگی جدید واسم بود،آدمهایی که باید میشناختم و چیزایی رو که باید کشف می کردم

اول شناخت مامان و بابا

بعد آشنایی با محیطم بود که آلان بهش میگم د در که عاشق بیرون رفتنم وقتی میفهمم که قراره برم بیرون این شکلی میشم..

از همون ماهای اول شروع زندگیم تصمیم گرفتم که راه مارکوپلو  را ادامه بدم و این تازه آغز سفرهام بود

که شامل :تهران،مشهد،قزوین،بیرجند،شمال ،کرمانشاه،سنندج و در آخر همدان

من که بیشتر لا لا بودم چیز زیادیم دستگیرم نشد اما بهتر از تو خونه موندن بود ..

خوب بریم سراغ شکوفایی توانمندیهام:

در 4 ماهگی یاد گرفتم بشینم

در 5 ماهگی شناخت چیزی بنام اسباب بازی و بازی کردن با آن

در 6 ماهگی2 تا دندونم در آوردم

در 7 ماهگی یاد گرفتم چهار دست و پا رفتن


در 8 ماهگی طعم غذاهای جدید و چشیدم:مثل نیمرو و..

در 9 ماهگی هر چیز و میدیدم می گفتم این دیهههههه (همون این چیه) با اشاره کردن به اون چیز

در 10&11 ماهگی سرک کشیدن به هرجایی که فکرشو کنید را تجربه کردم

و 12 ماهگی که با گرفتن یه مهمونی پر از چیزای رنگارنگ که اسمش جشن تولد هست سال دوم زندگیم آغاز شد.

حرف و عکس واسه گفتن و نشون دادن زیاد دارم اما میترسم که خستتون کنم!!!

عکسای کامل تولدم و در پست بعدی حتما میذارم.

مرسی از همراهیتون

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

زهرا
18 دی 89 2:18
خدا حفظ کنه این آقا خوشتیپرووووووووووو


ممنون زهرا جون از لطفت
sargol
18 دی 89 10:47
elehi ke sayatoon hamishe bala saresh bashe


ممنون عزیزم
مامان نی نی
18 دی 89 13:32
زنده باشه پسرت. چه نازه.


زنده باشی عزیزم مرسی از لطفت