...2...
يادتون هست سال پيش كه 1 ساله شدم بهتون گفتم بعضي وقت ها از كار بزرگترها سر در نميارم! مثلا يه روز ديدم يه عالمه بادكنك و كاغذ رنگي همراه خوراكي هاي خوشمزه اومد خونمون.. تازه همون روز كلي مهمون داشتيم و از همه مهمتر چقدر اسباب بازي و چيزهاي ديگه بهم كادو دادن! اون موقع بود كه تازه فهميدم موضوع از چه قراره... بله درست حدس زدم مامان و بابم سالروز به دنيا اومدنم و جشن گرقته بودن... حالا از اونروز 1 سال ميگذره و من وارد 2 سالگي شدم و انگار همون روز باز واسم تكرار شد... اما ايندفعه با 2 ساله شدنم 2 تا جشن تولد داشتم. اوليش تو سرزمين عجايب با كلي ني ني همسن و هم ماه تولدم،،، دوميش يه مهموني كوچولو تو خونه ماماني و باباييم به دايي ...
نویسنده :
آذر
0:43